به عنوان یکی از مهمترین فصلهای زندگی من, به این فکر افتادم که چطور باید از دانشگاه نیویورک با افتخار فارغالتحصیل شوم. فکر میکنم این اولین کسی است که به ذهنم میرسد, مادرم است که مرا هل داده و بیش از هر کس دیگری از من حمایت میکند. من باید با گفتن این مطلب شروع کنم که مامی, که در یک خانواده کوبایی محکم بزرگ شدهاست, به اندازه " مدرسه قدیمی " است و هرگز برای رفتن به کالج موافقت نکرده است. هیچکس در خانواده من هرگز این " ریسک " را نگرفته بود, و در اینجا من کیفم را بستهبندی میکردم و خانهام را در فلوریدا ترک میکردم تا حرفه دانشگاهی خود را بیش از ۱۰ مایل در ماه تمام کنم. روزی شش بار تماس میگیرم تا به روز شود که هنوز زندهام و خوب کار میکنم. ها, ها? آیا غذا خوردی? ") بود و هنوز هم بیشتر سوال میشد. هر روز من " d " را به مادرم میدهم و برنامه من شبیه بقیه مادرم بود, من قوی بودم و مصمم بودم که آن را بسازم. اما وقتی که خواب بود, خواهرم را صدا میکردم, احساس غربت میکردم, بنابراین مادرم فکر نمیکرد که من از تصمیم خودم برای ترک کردن شش هزار ساله مادرش منصرف شوم. حالا که من دو هفته از فارغالتحصیلی دور هستم و به دنبال شغل و یک آپارتمان هستم, دیوانهوار او را صدا میزنم. او آنچه را که انجام میدهد را متوقف میکند و نگران من است, گفته شدهاست که مادران لاتین کودکان هستند و دوست دارند بچههای خود را نزدیک نگه دارند تا مطمئن شوند که هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. پسر, مادرم در این توصیف زندگی میکند. با این حال قدرت زیادی برای مادرم برای اجازه دادن به من داشت. او همیشه یک قدم جلوتر است تا مطمئن شود که من از مشکلات دوری میکنم و همیشه وقتی به آن نیاز دارم پند و اندرز به گوش میرسد, گفته میشود که مادران شاخههای لاتین در حال استراحت هستند و
دوست دارم بچههای خود را نزدیک نگه دارم تا مطمئن شوم هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. پسر, مامان من تا اون جا زندگی میکنه. من میدانم که او خیلی دور است, اما او به من اجازه داد, اول متولد شده, تحصیلات و زندگی را دنبال کنم. امیدوارم وقتی بچهدار شدم, قدرت او را به ارث ببرم. امیدوارم مادران مانند من بدانند که در حالی که ما نمیتوانیم آن را نشان دهیم, ما از تماس, نصیحت و نیروی روزانه خود سپاسگزاریم. ما بدون شما اینجا نخواهیم بود و ما همه چیزهایی را که شما استاندارد بینالمللی حسابداری, مامی.
منبع
به عنوان یکی از مهمترین فصلهای زندگی من, به این فکر افتادم که چطور باید از دانشگاه نیویورک با افتخار فارغالتحصیل شوم. فکر میکنم این اولین کسی است که به ذهنم میرسد, مادرم است که مرا هل داده و بیش از هر کس دیگری از من حمایت میکند. من باید با گفتن این مطلب شروع کنم که مامی, که در یک خانواده کوبایی محکم بزرگ شدهاست, به اندازه " مدرسه قدیمی " است و هرگز برای رفتن به کالج موافقت نکرده است. هیچکس در خانواده من هرگز این " ریسک " را نگرفته بود, و در اینجا من کیفم را بستهبندی میکردم و خانهام را در فلوریدا ترک میکردم تا حرفه دانشگاهی خود را بیش از ۱۰ مایل در ماه تمام کنم. روزی شش بار تماس میگیرم تا به روز شود که هنوز زندهام و خوب کار میکنم. ها, ها? آیا غذا خوردی? ") بود و هنوز هم بیشتر سوال میشد. هر روز من " d " را به مادرم میدهم و برنامه من شبیه بقیه مادرم بود, من قوی بودم و مصمم بودم که آن را بسازم. اما وقتی که خواب بود, خواهرم را صدا میکردم, احساس غربت میکردم, بنابراین مادرم فکر نمیکرد که من از تصمیم خودم برای ترک کردن شش هزار ساله مادرش منصرف شوم. حالا که من دو هفته از فارغالتحصیلی دور هستم و به دنبال شغل و یک آپارتمان هستم, دیوانهوار او را صدا میزنم. او آنچه را که انجام میدهد را متوقف میکند و نگران من است, گفته شدهاست که مادران لاتین کودکان هستند و دوست دارند بچههای خود را نزدیک نگه دارند تا مطمئن شوند که هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. پسر, مادرم در این توصیف زندگی میکند. با این حال قدرت زیادی برای مادرم برای اجازه دادن به من داشت. او همیشه یک قدم جلوتر است تا مطمئن شود که من از مشکلات دوری میکنم و همیشه وقتی به آن نیاز دارم پند و اندرز به گوش میرسد, گفته میشود که مادران شاخههای لاتین در حال استراحت هستند و
دوست دارم بچههای خود را نزدیک نگه دارم تا مطمئن شوم هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. پسر, مامان من تا اون جا زندگی میکنه. من میدانم که او خیلی دور است, اما او به من اجازه داد, اول متولد شده, تحصیلات و زندگی را دنبال کنم. امیدوارم وقتی بچهدار شدم, قدرت او را به ارث ببرم. امیدوارم مادران مانند من بدانند که در حالی که ما نمیتوانیم آن را نشان دهیم, ما از تماس, نصیحت و نیروی روزانه خود سپاسگزاریم. ما بدون شما اینجا نخواهیم بود و ما همه چیزهایی را که شما استاندارد بینالمللی حسابداری, مامی.
منبع